سوالات 25-1
|
1- كدام فرد «خانواده رستم» منسوب نيست؟
|
1. رودابه 2. رهّام 3. زواره 4. فرامرز |
2- كدام شخصيت در داستان رستم و اسفنديار نقشي ندارد؟
|
1. پشوتن 2.زواره 3. فرامرز 4. گيو |
3 – «گنبدان دژ» يادآور چيست؟
|
1 . محل زندان اسفنديار 2. محل عبادت زرتشت 3. محل نبرد رستم و سهراب 4. مقر حكمراني ارجاسپ |
4 – معني صحيح بيت «عنان برگرداييد و برگاشت اسب / بيامد به كردار آذرگشسب » كدام است؟
|
1. عنان را برگردانيد و اسب برگشت و مانند برق آمد. 2. عنان را بپيچاند و اسبش را برگرداند و شيوه آذرگشسب آمد 3. عنان را بپيچاند و اسبش را برگرداند و مثل برق آمد 4. عنان را كشيد و اسبش روي برگردانيد و همچون صاعقه آمد |
5 – معني مصرع دوم بيت «نباشي بس اين به بازوي خويش/ خورد گاو نادان ز پهلوي خويش» كدام است؟
|
1. به پهلوي گاو ضربه مي زنند 2. فربهي گاو و باعث هلاك گاو مي شود 3. گاو از نيرو قدرت خود مي خورد 4. گاو هر چه را كه پهلويش باشد مي خورد |
6 - «از اين دست» در بيت « از ين دست كوبرگ رزمي خورد/ عجب دارم ارشب به پايان برد» به كدام معني است؟
|
1. از اين راه 2. با اين است 3. با اين كار 4. بدين گونه |
7- در بيت « طفل چهل روزه كژ مژزبان/ پير چهل ساله بر او درس خوان» منظور از طفل چهل روزه و پير چهل ساله به ترتيب كدام است.
|
1 . حضرت آدم (ع) – عقل 2. حضرت موسي (ع) – حضرت خضر 3 . سالك – مراد 4. شراب – حافظ |
8 – معني «خويش» در بيت: «و گر خويش راضي نباشد ز خويش / چو بيگانگانش برا ندرز پيش » به ترتيب كدام است؟
|
1. خويشاوند – خويشتن 2. خويشاوند – خويشاوند 3. خويشتن – خويشاوند 3. خويشتن – خويشتن |
9 - «عيسي» در بيت : همي ميردت عيسي از لاغري / تودربند آني كه خرپروري كنايه از چيست؟
|
1. پيغمبر معروف 2. روح 3. عقل 4. نفس |
10 – معني «سربي زبان» در مصراع اول بيت : «سر بي زبان كو بخون تر بود / به است از زباني كه بي سر بود » كدام است؟
|
1. سرشخص خاموش 2. سر كسي كه زبان نمي داند 3. سركسي كه لال است 4. كسي كه زبانش بريده شده |
11 – مفهوم بيت : «اين هست همان ايوان كز نقش رخ مردم/ خاك در او بودي ديوار نگارستان » بر كدام صفت كاخ تكيه دارد؟
|
1. گشاده در بودن 2. زيبايي و آراستگي 3. حشمت و جلال 4. پر نقش و نگاري |
12 – كدام گزينه از مفهوم بيت « بهر پلنگان دين كرد سراب از محيط بهر نهنگان كين كرد محيط از سراب» دريافت نمي شود؟
|
1 . خشكي را دريا مي كرد 2.ممكن را ناممكن ساخت 3. دريا را خشكي مي ساخت 4. ناممكن را ممكن كرد |
13 – در بيت «رودسازان همه در كاسه سرها سر به سماع/ شربت جان زده كاسه گر آميخته اند» كاسه گر:
|
1. سفالگر و كاسه ساز 2. كنايه است از رامشگر 3. نام نوا و آهنگي است در موسيقي 4. نام نوعي گل |
14 – از مفهوم بيت: « سه زانو دبستاني است چون كشتي نوح آن را/ كه توفان جوش درد اوست جودي گرد دامانش» كدام حالت دريافت مي شود؟
|
1. مراقبه 2. مشاهده 3. معاينه 4. مكاشفه
15 – در بيت : «خاك خراسان بخورد مردين را / دين به خراسان قرين قارون شد» قرين قارون يعني : 1 . توانگر و نيرومند 2. خوار و زبون 3. معروف و شهره 4. نابود و تباه
16 – در بيت « به خان كسان اندري پست منشين/ مدان خانه خويش خانه كسان را» پست منشين «يعني ..... منشين.» 1. آسوده و فارغ 2. خوار و زبون 3. زياد و طولاني 4. نگران و مضطرب
17 – حافظ در بيت « اي دل بيا كه ما به پناه خدا رويم/ ز آنچ آستين كوته و دست دراز كرد» از چه كساني شكوه مي كند؟ 1. رياكاران مدعي 2. ستمكاران معزول 3. صوفيان آزمند 4. كج انديشان متجاوز
18 – منظور از «زندان سكندر» و «ملك سليمان» در بيت : «دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت / رخت بربندم و تا ملك سليمان بروم» كدام است؟ 1. بنداسكندريه – سرزمين فارس 3. بندراسكندريه – ملك سبا 3 – شهر يزد – ملك سبا 4. شهر يزد – سرزمين فارس
19 – در «زنار شد» در بيت :«صدهزاران خلق ز زنار شد/ تا كه عيسي محرم اسرار شد» كنايه است از : 1. بيت پرست شدن 2. كافر شدن 3. مسلمان شدن 4. يهودي نشين
20 – مفهوم بيت «بخل من الله عطالله و بس / جمله لله ام نيم من آنكس» كدام مرحله عرفاني را بيان مي كند؟ 1. حيرت 2. طلب 3. فنا 4.معرفت
21 – مراد مصراع اول بيت : «سيد و سرفراز آل عبا / يافت تشريف سوره هل اتي» كيست؟ 1. پيامبر اسلام (ص) 2. حضرت علي (ع) 3. حضرت امام حسين(ع) 4. حضرت فاطمه (س)
22 – بخشش در بيت «مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود/ كه بخشش ازلش درمي مغان انداخت» به كدام معني آمده است؟ 1. سرنوشت 2. علا 3. قسمت 4. مغفرت
23 – منظور شاعر از «احسن الملل» در بيت قفل اسطوره ارسطو را بر در احسن الملل منهيد چيست؟ 1. آيين اسلام 2. شارع اسلام 3. كتاب مسلمانان 4. مسلمانان
24 – خاقاني در بيت « تموزم ببندد آب سرشك / كز دمم باد مهرگان برخاست» از خود سخن مي گويد. 1. پيري زودرس 2. تأثير نفس آتشين 3. حسرت بيش از حد 4. غربت جانكاه
25 – مفهوم بيت «به گردن براز جور دشمن حسام/ به از شنعت شهرو جوش عوام» كدام است؟ 1. از شمشير دشمن رستن به كه گرفتار زشتكاري دونان 2. به دست دشمن مردن، به كه از غوغاي خلق رستن 3. جفاي دشمن بردن ، به كه ناز دوستان كشيدن 4. به دست دشمن مردن، به كه دشنام نادانان شنيدن |