سوالات كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي

  سوالات 50-26

  26 – گر در بيت «من ايدون گمانم كه تو رستمي/ گر از تخمه نامور نيرمي » به كدام معني است؟

1. چنانچه
2. قطعاً
ً 3. و
4. يا  

  27- بيت «نعل بي تابي من بود در آتش چون موج/ بلد قافله ريگ روانم كردند » به كدام گزينه تكيه دارد؟

1. بيابانگردي و راه يابي
2. بي قراري و رهبري
3. شگفتي و ناآرامي
4. سرگرداني و سرگرداني  

  28 – مفهوم بيت «بي كسي كي خوار سازد زاده ي اقبال را / شهپر سيمرغ مي گردد مگس ران زال را» به كدام گزينه تكيه دارد؟

1. بخت و اقبال
2. بي اعتنايي به دنيا
3. بي كس و خواري
4. بلندپروازي و عسر حرج  

  29 – منظور از «گوهران گدازان» در بيت :
«اين هفت گوهر گدازان را سقراط بازبست به هفت اختر چيست؟

1. هفت آسمان
2. هفت رنگ مرئي
3. هفت روز هفته
4. هفت فلز  

  30 – مفهوم بيت «اي دننده همچون دن كرده رخان از خون دن/ خون دن خونت بخواهد ريخت گرد دن مدن» آدمي را از چه باز مي دارد؟

1. خودآرايي
2. خونخواري
3. تظاهر به فسق
4. ميگساري  

  31 – بيت «تو بدو شناس او را نه بخود / راه ازو خيزد بدونه از خرد» به كدام گزينه اشاره دارد؟

1. اعرفو الله به الله
2. عرفت الله بفسخ العزايم
3. من عرف نفسه فقد عرف ربه
4. و هو معكم اينما كنتم  

  32 – در بيت «گر چه من جبرئيل مرغانم و ليك/ رفت بر من از قضا كاري نه نيك» مراد از جبرئيل مرغان كدام است؟

1. بلبل
2. طاووس
3. طوطي
4. هد هد  

  33 – مفهوم بيت: «هر چه كه چون لاله كاسه گردان شد/ زين جفا رخ به خون بشويد باز » كدام است؟

1. تهيدستي به از در يوزگي است
2. گدايي از انسان با شرف بعيد است
3. سرخ رويي پايدار نيست
4. دريوزگي مايه شرمساري است  

  34 – در بيت «كاغذين جامه به خوناب بشويم كه فلك/ رهنمونيم به پاي علم داد نكرد»
مقصود از كاغذين جامه به خوناب شستن چيست؟

1. رنج فراق و هجران
2. ستمديده بودن و دادخواهي
3. فقر زدگي و بينوايي شديد
4. مجروح بودن از تير حوادث  

  35 – لله در قاتل در بيت :
«هر نكته اي كه گفتم در وصف آن شمايل / هر كو شنيد گفتا لله در قائل»
به كدام معني است؟

1. به خدا قسم گوينده در سفته است
2. به خدا كه سخن گوهر گويا است
3. خدا گوينده را پاداش دهد
4. خدا گوينده را نگهدارد  

  36 – در بيت : «ما چو چنگيم و تو زخمه مي زني/ زاري از ماني زاري مي كني » بيانگر كدام نكته عرفاني است؟

1. فناي افعالي
2. فناي ذاتي
3. فناي صفاتي
4.فنا از فناء  

  37 – مفهوم بيت «برم زدستم چون سوزن آژده و شي / تنم چو سوزن و دل همچو چشمه سوزن» به كدام گزينه اشاره ندارد؟

1. تن تكيده و لاغر
2. جامه كهن و ژوليده
3. دل تنگ و افسرده
4. سينه و بر كبود  

  38 – در مصراع « به بانگ چنگ مخور مي كه محتسب تيز است» مقصد از محتسب كدام است؟

1. شاه شيخ ابواسحاق
2. شاه شجاع
3. اميرمبارز الدين محمد
4. شاه زين العابدين  

  39 – مفهوم گوش برافراختند در مصراع «آهو كان گوش برافراختند» كدام است؟

1. ترسيدند
2. توجه كردند
3. رميدند
4. جست و خيز كردند

40 – در بيت «به شبگير هنگام بانگ خروس/ ز درگاه برخاست آواي كوس شبگير» يعني:
1. نيمه شب
2. سحرگاه
3. آغاز شب
4.بامداد

41 – مفهوم مصراع « همان بركه كاري همان بدروي» به كدام گزينه مطابقت دارد؟
1. گندم از گندم برويد جوز جو
2. هرگز از شاخ بيد برنخوري
3. زمين شوره سنبل برنيارد
4. جاي گل گل باش جاي خار خار

42 – در بيت «يار سايل بود اسرافيل را/ كز سماعش پربرستي فيل را» رسايل يعني :
1. رساله ها
2. فرستاده ها
3. هم آوزاها
4.مأموريت ها

43 – چه در بيت «موحد چه درپاي ريزش زرش/ چه شمشير هندي نهي بر سرش»
مفيد كدام معني است؟
1. تسويه
2. پرسش
3. تشبيه
4.تعجب

44 – كدام كلمه براي جاي خالي بيت زير مناسب است؟
مهمي كه در پيش دارم برآر و گرنه بخواهم ز..
1. آموزشگاه
2. پروردگار
3. روي نگار
4. مردان كار

45 - «صفر» در بيت «رخش بهدا بتاخت بر سر صفر آفتاب/ رفت به چرب آخوري گنج روان درركاب»
1. گوي آسمان است
2. نشان برج حمل است
3. خورشيد است
4. گوي زمين است

46 – مفهوم «تن زدن» در بيت زير كدام است؟
هزار نعره ز بالاي آسمان آمد / تو تن زني و نجويي كه اين فغان ز كجا؟
1. كوتاهي كردن
2. خاموش شدن
3. سرزنش كردن
4. اهميت ندادن

47 – مفهوم «خاك تب آرنده به تابوت بخش» با كدام گزينه مناسب است؟
1. از مرگ نبايد ترسيد
2. تابوتش را هم به دوش او نمي گذارند
3. موتو اقبل ران تموتوا
4. كل شيء ها لك الا وجهه

48 – معني دستكش در دو مصراع زير كدام است؟
«دستكش كس نيم از بهر گنج / دستكشي مي خورم از دسترنج»
1. مزاحم، غذا
2. گدا، نان
3. خادم، لقمه
4.گدا، طعام

49 – مفهوم «سهل شوي بر قدم انبياء» كدام است؟
1. آسان در پاي انبياء بيفت
2. در راه انبياء زمين نرم باش
3. در راه انبياء مشكل ايجاد مكن
4. دوستار انبياء باش

50 – مفهوم «مقيم» در بيت زير كدام است؟
آنچه مقام تو نباشد مقيم / بيم گهي شد چه كني جاي بيم
1. ساكن
2. دائم
3. ايستاده
4. گهگاه