حقوق و تكاليف مسلمانان در كشورهاي غير اسلامي
وضع رقّتبار مسلمانان در كشورهاي غيراسلامي و برخورد توهينآميز آن دولتها با اقليتهاي مسلمان مقيم و مهاجر آن كشورها، از چالشهاي بزرگ جهان اسلام است و دولتهاي غربي كه امروزه مدعي حقوق بشر هستند با وقاحت تمام مقدسات دين اسلام را مورد تعرض قرار داده و همه گونه اهانت و بيحرمتي را بر اقليت مسلمانان روا داشته و آنان را از داشتن حداقل حقوق شهروندي و كرامت انساني محروم نمودهاند.
در اين نوشتار حقوق اقليتهاي مسلمان موجود در كشورهاي غيراسلامي در سه بخش ذيل بررسي شده است:
۱ـ حقوق و تكاليف فردي (با توجه به ضرورت احترام به قوانين داخلي هر كشور)، مانند حق حرمت انساني و حق آزادي اعتقاد و انديشه و بيان؛
۲ـ حقوق و تكاليف ديني و فرهنگي، همانند همزيستي ديني و مذهبي و برخورداري از آموزههاي ملي و فراگيري اصول تربيتي؛
۳ـ حقوق و تكاليف سياسي، اجتماعي و اقتصادي، همانند حق مشاركت در انتخابات، حق آزادي كسب و تجارت و حق اجتماع و اعتصاب.
نويسنده در پايان، مسلمانان را به در پيشگرفتن موضعي واحد در مقابل اين همه بيعدالتيها فرا خوانده است.
مقدمه
جاي تأسف بسيار است كه مسلمانان به لحاظ ضعف و تفرقه و عقبماندگي، دچار وضعيتي شدهاند كه بايد به بحث در اوضاع و احوال مسلمانان در كشورهاي غيراسلامي پرداخته و حقوق و تكاليف و مشكلات آنانرا شناسايي كنند؛ چون ابهت و عزت و موقعيت دولت اسلام بر مسلمانان و غيرمسلمانان در داخل و خارج دارالاسلام ]به تعبير امروز جهان اسلام [منعكس ميشود، زيرا فقهاي اسلام معيارها و ضوابط احكام مربوط به غيرمسلمانان در “دارالاسلام” را از نظر آنچه به آنها مربوط ميشود و آنچه كه ميتوانند به آن بپردازند و… روشن ساختهاند ولي به وضع مسلمانان و احكام ايشان در سرزمينهاي خارج از حاكميت اسلامي، به دليل اين كه چنين افرادي يا نبوده يا بسيار اندك بودهاند، نپرداختهاند و به طور كلي جز در زمان ما، مشكلي وجود نداشته كه بحث در مورد آن لازم باشد.
در وضعيت فعلي، آن حرمت و احترام شايسته مسلمانان را نه در ديار خودشان و نه در ديار ديگر، نميبينيم؛ سرزمينشان غصب ميشود، كشورشان اشغال ميگردد، و اشغالگران با انگيزه انتقام يا تعصب يا بيحرمتي به مقدسات همه گونه توهين و خواري و ستم عليه آنان روا ميدارند.
اين گونه برخوردها، باعث ميشود نگاه ملتهاي غير اسلامي و كشورهايشان نسبت به مسلمانان مقيم يا مهاجر و حتي متولدين كشورهاي غيراسلامي، تغيير يافته و آنان مورد هتك حرمت قرار گرفته، حقوقشان پايمال شود و با وقاحت تمام از آنها به عنوان گروهي عوام و پست كه سزاوار هيچ ارج و احترامي نيستند، ياد شود.
اين وضع رقت بار و توهين آميز، باعث شده تا بحث در حقوق اقليتهاي اسلامي در كشورهاي غيراسلامي ضرورت پيدا كند. از همه مهمتر اين كه تكاليف آنها به زور قوانين كشورها انجامشود و آنها حق مخالفت يا عصيان ندارند مگر آنكه اين اجبار و اكراه از حدود طبيعي فراتر رود و با آنها برخورد بسيار خشونت آميزي صورت گيرد؛ همچنانكه اين مسئله در اواخر سال ۲۰۰۵م. در فرانسه و ديگركشورهاي غربي و شرقي اتفاق افتاد.
اگر كشورهاي غربي، نسبت به حقوق بشر، علاقه و توجه نشان ميدهند، اين امر تنها منحصر به شهروندان خودشان ميباشد. در مورد ديگران، موضوع در تئوري و عمل، و بهويژه اگر مسئله مربوط به جهان اسلام باشد، كاملاً برعكس است و همين نكته است كه مشكلات بزرگي براي مسلمانان ساكن در كشورهاي غيراسلامي، ايجاد كرده است. مقتضاي اين وضع نيز، فعال ساختن موضوع حقوق بشر با نگاهي همه جانبه و جهاني و عدم اكتفا به شعارها براي مسلمانان يا غيرمسلمانان در كشورهاي غيراسلامي است. بيان اين وضع نيز ضروري است، زيرا در پناه جهاني شدن رسانهاي پر از دروغ و فريب و خدعه زندگي ميكنيم كه حتماً بايد پرده از آن برگيريم و در عين حال كرامت و حرمت مسلمانان در كشورهاي غيراسلامي را محفوظ نگاه داريم.
در اينجا بحث خود را تنها به بيان حقوق و تكاليف مسلمانان در كشورهاي غيراسلامي منحصر كرده و آنها را به شرح زير تقسيم بندي ميكنيم:
۱ـ حقوق و تكاليف فردي؛
۲ـ حقوق و تكاليف ديني (عبادي و فرهنگي)؛
۳ـ حقوق و تكاليف اجتماعي (سياسي، اقتصادي، روابط اجتماعي).
اصول اين پژوهش نيزمبتني بر برداشتهاي اسلامي از مفاهيمي چون: «دارالعهد»، «شهروندي»، «اصل مقابله به مثل»، «قواعد حقوق بين المللي كه با شريعت اسلام تضاد نداشته باشد»، «ضرورت احترام به قوانين داخلي هر كشور در مورد امنيت، انضباط و نظم» و «رعايت حرمت انسانها» است. در ذيل به توضيح هر يك از عناصر ذكر شده ميپردازيم:
الف) حقوق و تكاليف فردي
منطق شهروندي، اقتضا دارد كه براي تحقق اصل ثبات و تفاهم و همكاري و همياري و نيز تشويق خلاقيتها و فعاليتهايخالصانه و وفادارانه به وطن و ستايش از كوشش دست اندركاران، با همه شهروندان، برخوردي يكسان و برابر صورت گيرد، بهويژه اين كه مسلمانان موجود در كشورهاي غيراسلامي، خدمات بزرگي در عرصههاي مختلف صنعتي، كارگاهي، اداري و غيره ارايه نموده و مينمايند و اين ستمكاري است كه حقوق انساني آنها و نيازمنديهاي زندگيشان ناديده گرفته شود و از توان و نيروي فكري و جسمي آنها بهرهگيري شود ولي از هيچ يك از مزايا و منافعي كه ديگران از آن برخوردارند، بهرهاي نبرند. (ر.ك: زحيلي، وهبه مصطفي، آثارالحرب في الفقه الاسلامي).
هر حقي، تكليفي در برابر دارد و مسلمانان نيز همچون ديگران داراي حقوقي هستند و در برابر، تكاليف مشابهي نيز بر عهده دارند.
مهمترين حقوق فردي شامل حق زندگي، حق حرمت انساني، حق آزادي و رفت و آمد و حق برابري با ديگران است.
حق زندگي يا حق حيات، خاستگاه همه حقوق انساني و حق مقدسي است كه پاسداري از آن نيز وظيفه حتمي است، زيرا ]اين حق [در همه شريعتهاي الهي و زميني و در راستاي بقاي نوع بشر و آباداني و استمرار زندگي بشري، از نعمتهاي الهي به بندگان خدا است و تمام مردم با هر دين و مذهب و با هر خصوصيتي اعم از عقبمانده يا پيشرفته، عالم يا جاهل، حاكم يا محكوم، همه و همه به صورت يكسان از آن بهرهمند ميباشند. اعلاميه جهاني حقوق بشر صادره در دهم دسامبر۱۹۴۹م. در ماده سوم خود از قدسيت اين حق ياد ميكند : «همه افراد از حق حيات، آزادي و سلامتي شخصي برخوردارند».
در هيچكدام از قوانين جهان، متني چون قرآن مجيد در بزرگداشت و حرمت جان آدمي و تحريم تجاوز ناحق به انسان يا حيوان، يافت نميشود؛ قرآن قتل هر انسان را تجاوز به همه مردم تلقي ميكند و مجازات قصاص را براي مرتكب قتل عمد واجب ميداند؛ (منْ اَجْل ذلكَ كَتَبْنا عَلي بَني اسْرائيلَ اَنِّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بغَيْر نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ في الاَْرْض فَكَاَنِّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ اَحْياها فَكَاَنِّما اَحْيَا النّاسَ جَميعاً) (مائده۳۲/).
و در مورد قانون قصاص، يعني مجازات به مثل، آيات متعددي وارد شده است، از جمله: (وَ لَكُمْ في الْقصاص حَياةٌ يا اُولي الاَْلْباب لَعَلِّكُمْ تَتِّقُونَ) (بقره۱۷۹/).
امام علي۷ نيز در نامه خود به مالك اشتر ميفرمايد: «مردمان پيرامونت، بردو گونهاند: يا برادران ديني تو هستند يا در آفرينش، همسانتو». (نهج البلاغه، ص۱۱۱).
حق كرامت و حرمت انساني نيز داراي دو جنبه مثبت و منفي است. جنبه مثبت، مستلزم احترام كامل به همه انسانها در همه حالات و در هر برخوردي و حتي در صورت اتهام و ضرورت اعمال برخورد انساني و شرافتمندانه است، و جنبه منفي عبارت است از انجام كاري در منع شكنجه و ضرب و شتم حتي در حالت اتهام، و اجتناب از اعمال انتقام و تبعيد غيرقانوني يا غيرجنايي و نيز پرهيز از هرگونه ستم، توهين، و برخوردهاي غيرشرعي، غيرعرفي و غيرقانوني در زندانها و بازداشتگاهها و هر نوع اعمال اجبار عليه انسان و كوشش در تغيير باورهاي ايماني وي و نيز دوري از بردگي، بيگاري، مزدوري، تجسس و انواع فعاليتهاي پست و حقير؛ زيرا خداوند به همه انسانها عزت و ارجمندي بخشيده است؛ او آفريده خدا و داراي نقش و رنگ او است. خداوند ميفرمايد: (وَ لَقَدْ كَرِّمْنا بَني آدَمَ) (اسراء۷۰/). و اين شامل حالات مدني، داخلي (درون كشوري)، زندان،اسارت،بازداشت واتهام واشغال نيزميگردد. (ر.ك: زحيلي، محمد، حقوق الانسان في الاسلام).
اين بزرگداشت گاه مستلزم شناسايي حق انسان در دفاع از جان، مال، ناموس، وطن و حق مقاومت در برابر دشمن اشغالگر و پذيرش حق او و ديگر هموطنانش در تعيين سرنوشت خويش نيز ميشود.
از مهمترين اولويتهاي دين و مقتضاي اخلاق و ادب انساني، برخورد شرافتمندانه با هر فرد در راستاي تحقق خير همگاني و برآوردن اميدها و منافع معنوي، مادي و مكتبي است. اسلام با كلام نيكو و زبان خوش، و حكمت و اندرز نيكو و با برهان و استدلال و اقناع و گفتوگو و نه با اجبار يا شمشير يا تهديد يا مصادره اموال و تجاوز به حقوق ديگران، در شرق تا غرب جهان آن روز گسترده شد؛ زيرا عدالت، مهرباني و نيكي از مهمترين بنيادهاي مكتبي اسلام و گسترشدهنده اعتماد و اطمينان و آسايش است.
حق آزادي و جابهجايي هم از حقوق لازمه زندگي است. برخورداري از زندگي شرافتمندانه، تحقق آزادي فرد و گروه و امت، در شمار حقوق فطري انساني و نشئت گرفته از ذات بشري است كه از بدو تولد، در وي به وديعه نهاده شده است. اقتضاي اين حق، برخورداري هر انساني يا ملتي از آزادي و زندگي در پناه آن است، چون آزادي، لازمه هر خلاقيت، توليد، آفرينش و هر تلاش و كوشش والا و تحقق نظام درست زندگي اجتماعي است.
ميان انواع آزاديهاي ديني، فكري، سياسي، اجتماعي و اقتصادي، تفاوتي وجود ندارد؛ هر انسان، آزاد و مستقل به دنيا ميآيد. همكاري و همياري ميان افراد نيز براي فعال سازي مقتضيات و پيامدهاي آزادي و نيز تحقق آرزوهاي بزرگ و انتظارات وسيع، كاملاً ضروري است.
آزادي داراي اقسامي است، از جمله: (ر.ك: زحيلي، وهبه مصطفي، حق آزادي در جهان)
۱ـ آزادي اعتقاد و دينداري: البته مشروط بر آنكه اين آزادي منجر به ستيز با معيارهاي اسلامي و به چالش كشيدن نظم عمومي حكومتي يا انديشه ويرانگر و كفرآميز و ضديت آشكار با اصول و اعتقادات اسلامي و تحريك عليه آن و فتنهانگيزي و برانگيختن شك و ترديد در مورد مسايل ديني، نگردد.
۲ـ آزادي انديشه و دانش: كه با استناد به آن، امت پيشرفت ميكند و خيزش قدرتمند و پرشتابي بهخود ميگيرد و بخشهايسازنده دانش را بهكار ميگيرد.
۳ـ آزادي بيان و انتقاد سازنده: البته براي تحقق خير و مصلحت همگان و نه در راه ويراني و اشاعه فساد يا ايجاد فتنه و مفسده، كه در اين صورت، تبديل به ابزار تخريب و فساد ميشود.
از جمله متون منحصر به فرد اسلامي كه در آن تمامي آزاديها و مهمترين آنها، يعني آزادي دين و اعتقاد، ياد شده است، آيه (لا اكْراهَ في الدَّين) (بقره۲۵۶/) است.
البته آزادي مورد نظر، آزادي منضبط و متعهد و رعايتكننده آزاديهاي ديگران است و در غير اينصورت مرادف با هرج و مرج، ويرانسازي و اختلال و تشويش است. به اين معنا كه: اولاً آزادي آنجا به پايان ميرسد كه آزاديهاي ديگران آغاز ميگردد و ثانيا: آزادي جز در پناه نظم و قانون، رشد و پرورش نمييابد.
هرگونه اختلال در بند اول به مفهوم تجاوز به آزاديهاي ديگران، يعني ستمگري ومخالفت با اصل عدالت است. حال آنكه عدالت اساس و شالوده زندگي است، و هرگونه اختلال در بند دوم، منجر به آسيب رسيدن به خود آزادي و ويراني اساس آن، ميگردد.
نعمت آزادي را نميتوان قيمتي نهاد؛ احساس آزادي و هم كنشي با آن، شالوده هر زندگي گرانقدر و شرافتمندانه است و زماني كه آزادي با نخوت يك شخص يا يك رژيم، در پرده رود، در برخورد با ستمگران، از مدلول طبيعياش فراتر ميرود و تبديل به ابزاري براي تجمع نيروها، مقاومت در برابر ستم و شتاب در سقوط نظام استكبار و برتريجويي و ستمگري و نيز استبداد سياسي داخلي و تجاوز و اشغال خارجي ميشود.
خردمندان و حكما و فيلسوفان نگاه آگاهانه و تاملانگيزي به آينده جنبههاي منفي حذف و مصادره آزاديها دارند؛ از اين روست كه آنها ناگزير، به بازنگري در اين روند ميپردازند. رژيمهاي استبدادي و انواع اشغالگريها و تجاوزهاي وحشيانه ديري نميپايد كه از بين ميرود و شكست قطعي، همچنان كه اينك در افغانستان و عراق شاهد آن هستيم، از آن اشغالگران و پيروزي، از آن ملتهاي مستضعف و رنج كشيده خواهد بود.
اين به آن معنا است كه آزادي، شكست پذير نيست، مصادره هم نميشود و آزادگان نيز شكست نخواهند خورد بلكه آنها سرانجام پيروز ميدان خواهند بود.
از جمله مقتضيات آزادي، اعطاي حق جابه جايي به هر انسان به منظور كسب معاش، احقاق حق، دفع باطل و از ميان برداشتن همه موانع و قيد و بندها است. دليل ملموس اين وضع در جهان ما افول و غروب ستاره استعمار غرب و شرق و طلوع خورشيد آزادي و استقلال در آسيا و آفريقا و برخي كشورهاي آمريكاي لاتين يا كشورهاي كمونيستي آسيايميانه و اروپاي شرقي است كه پوزه استعمار را بهخاك ماليدند.
مراد از حق برابري نيز در عرف، شرع و قانون، برابري در حقوق و تكاليف است. از نظر شرعي نميتوان ميان مردم به دليل نژاد، تبار، رنگ، جنس، طبقه و گروه، تفاوت قايل شد و اين امر از افتخارات اسلام است. (ر.ك: زحيلي، وهبه مصطفي، الاسلام دين الحرية والديموقراطية).
اين آيات نيز اشاره به همين مطلب دارند: (يا اَيُّهَا النّاسُ اتِّقُوا رَبِّكُمُ الِّذي خَلَقَكُمْ منْ نَفْسٍ واحدَةٍ وَ خَلَقَ منْها زَوْجَها…) (نساء۱/)؛ (يا اَيُّهَا النّاسُ انّا خَلَقْناكُمْ منْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائلَ لتَعارَفُوا انِّ اَكْرَمَكُمْ عنْدَ اللّه اَتْقاكُمْ انِّ اللّهَ عَليمٌ خَبيرٌ) (حجرات۱۳/).
خطبه وداع پيامبر اكرم۹ نيز، در توضيح همين معنا است و در آن آمده است: «اي مردم، خداي شما يكي است، پدرانتان يكي است و همگي از آدم و آدم نيز از خاك ]آفريده شده [است. گراميترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شما است؛ هيچ عربي بر عجم و هيچ عجمي بر عرب و هيچ سرخي بر سفيد يا سفيدي بر سرخ جز به تقوا، برتري ندارد». (كنزالعمال، ج ۱، ص۶۶).
برابري در انسانيت و حقوق بشر، كلي و همه جانبه بوده و شامل حاكم و محكوم، عالم و جاهل، زن و مرد، شهروند و غير شهروند ميگردد و در بردارنده موارد بسياري چون برابري در اجراي قانون، برابري در استخدام، برابري در دفاع، برابري در مجازات يكسان به ازاي جرم يكسان و برابري در پاي بندي به تكاليف عمومي چون ماليات و بهرهمندي از امكانات عمومي و… ميشود.
تكاليف فردي نيز برگرفته از اصل يا قاعده برابري است. يك مسلمان ساكن و شهروند در كشور غيراسلامي نيز دارايتكاليفي مشابه با تكاليف شهروندان اصلي آن كشور، از جمله تعهدات كلي دولت، تعهدات خاص در برخورد با شهروندان، مانند پرداخت ماليات و عوارض به دولت، حفظ حريم و حرمت ديگران، پاسداري از امنيت، امان خواهي و احترام به مواد پيمان نامهها و رعايت وظايف كاري، اقامتي و تحصيلي مقيم است؛ زيرا علم، امري مشاع و حق همگاني است. فرصتهاي كار نيز بايد براي همگان اعم از ساكنان اصلي و افراد مقيم و نيز افراد داراي تابعيت آن كشور، به صورت يكسان فراهم باشد و اين چيزي است كه بايد در همه قوانين و نظامات پيشرفته و متمدن بشري وجود داشته باشد و اسلام از مدتها پيش آن را مقرر داشته است.
مسلماني كه وارد يك كشور غيراسلامي ميشود يا در يك كشور غيراسلامي مقيم ميگردد، بايد مقتضيات اقامت و شرايط و اوضاع زندگي در آنجا را كاملاً رعايت كند و حق ندارد در امنيت آنجا يا نظم معاملات آن كشور، اختلال ايجاد نمايد و نسبت به هر جرمي كه مرتكب ميشود استحقاق مجازات مقرر در قوانين آن كشور را پيدا ميكند.
ولي فرد مسلمان نبايد كاري را انجام دهد كه با اصول دين و احكام شريعت وي و آداب اسلامي منافات داشته باشد؛ او بايد الگويي شايسته براي انجام وظيفه و برخورداري از خصلتهاي اسلامي باشد. اين خطاي فاحشي است كه برخي مسلمانان مقيم در كشورهاي بيگانه ]غيراسلامي [تصور ميكنند كه اموال و ناموس و جان بيگانگان، حلال است و فرد مسلمان هركاري را كه مايل بود، ميتواند انجام دهد. اين عين بلاهت، حماقت، جهل و انحراف از احكام و قواعد اسلامياست. من چنين ادعاهايي را از سوي برخي مسلمانان مقيم كشورهاي غربي شنيدهام. اقتضايمعامله ]مقابله [ به مثل نيز چنين است. همانگونه كه ما وقتي به يك غير مسلمان در كشور خود امان داديم، جان و مال و ناموس او در امان خواهد بود، امان نامه يا ويزا يا موافقت با اقامت يا تابعيت صادره از سوي يك ]كشور [غيرمسلمان براي يك مسلمان نيز داراي چنين حكمي است و غيرمسلمانان در امان مسلمان قرار ميگيرند و آزار و اذيت و تهديد و توهين به آنها جايز نيست.
اگر اماننامه يا اجازه اقامت وجود نداشته باشد، غيرمسلمانان ]ساكن در كشورهاي اسلامي [، محارب شمرده ميشوند. اين وضعيت جنگي يا حربي نيز خود تابع قوانين و قواعد معامله ]مقابله [ به مثل است و در اينصورت اقدامي كه در عرف بين المللي “تبعيد “ناميده ميشود، صورت ميگيرد. همين حكم در قرآن كريم نيز مطرح شده است: (وَ انْ اَحَدٌ منَ الْمُشْركينَ اسْتَجارَكَ فَاَجرْهُ حَتّي يَسْمَعَ كَلامَ اللّه ثُمِّ اَبْلغْهُ مَاْمَنَهُ)؛ «و اگر يكي از مشركان از تو پناه خواست به او پناه ده تا كلام خداوند را بشنود وسپس او را به پناهگاه وي برسان» (توبه۶/).
اين بخشي از حقوق و تكاليف فردي است كه شايسته است مسلمانان در كشورهاي غيراسلامي از آن برخوردار يا درصورت اقامت در آنجا، به آنها پايبند باشند.
ب) حقوق و تكاليف ديني و فرهنگي (عبادي و فرهنگي)
مهمترين اين حقوق و تكاليف عبارت است از:
۱ـ همزيستي ديني، مذهبي و فرهنگي
مسلمانان مقيم در كشورهاي غيراسلامي وظيفه دارند پاسدار وجود، حرمت و آينده خويش باشند و اين مستلزم تعامل با ساكنان آن كشور است تا كمترين برخورد يا نزاعي بهويژه در مورد مسايل ديني يا مذهبي و انجام شعاير ساكنان بومي، به وجود نيايد تا خود نيز گرفتار درگيريها و نزاعهاي ديني و فرهنگي نگردند؛ زيرا اصل اسلامي حتي در دارالاسلام ]سرزمين و كشور اسلامي [«بگذار هر ديني داشته باشند» است و به طريق اولي نبايد متعرض دين و اعتقادات ملتها و اقوام ديگر در كشور و ديار آنها گرديد، مگر به مقدار فراخواندن آنها به اسلام، آنهم با زبان خوش و موعظه نيكو، زيرا خداوند ميفرمايد: (ادْعُ الي سَبيل رَبَّكَ بالْحكْمَة وَ الْمَوْعظَة الْحَسَنَة وَ جادلْهُمْ بالِّتي هيَ اَحْسَنُ انِّ رَبِّكَ هُوَ اَعْلَمُ بمَنْ ضَلِّ عَنْ سَبيله وَ هُوَ اَعْلَمُ بالْمُهْتَدينَ)؛ «مردم را به راه پروردگارت با حكمت و پند نيكو فراخوان و با آنان با روشي كه بهتر باشد مجادله كن. بيگمان پروردگارت به آن كس كه از راه وي بيراه شده داناتر است و او به رهيافتگان داناتر است» (نحل۱۲۵/).
و يا در جايي ديگر ميفرمايد: (وَ لا تُجادلُوا اَهْلَ الْكتاب الاّ بالِّتي هيَ اَحْسَنُ الاِّ الِّذينَ ظَلَمُوا منْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بالِّذي اُنْزلَ الَيْنا وَ اُنْزلَ الَيْكُمْ وَ الهُنا وَ الهُكُمْ واحدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلمُونَ)؛ «و با اهل كتاب جز به بهترين شيوه مجادله مكنيد، مگر با ستمكاران از ايشان و بگوييد: ما به آنچه برما و بر شما فرو فرستادهاند، ايمان آوردهايم و خداي ما و خداي شما يكي است و ما فرمانپذير اوييم.» (عنكبوت۴۶/). جدال وچالش منطقي و آرام از سوي مسلمانان، منجر بهنتايج خوب از جمله پذيرش اسلام توسط كفار ميگردد، حال آنكه جدال يا چالش خشونت آميز و نفي آراي ديگران، به نفرت و كينه و در نهايت اخراج مسلمانان از كشورهايي كه مقيم آن هستند ميگردد و يا آزار و اذيت و ضرب و شتم آنها را در پي خواهد داشت، و در اين صورت، طرف بازنده، مسلمانان هستند كه هم گرفتار مشكلات بسياري شدهاند و هم در انجام وظيفه مكتبي و تبليغي خود ناكام ماندهاند. به همين دليل، كار و كوشش يك مسلمان بايد همراه با اعتدال، ميانه روي، حكمت، هوش و خردمندي، سياستورزي، دوري از درگيري و برانگيختن احساسات و عواطف، و جلوگيري از جبههگيري ساكنان بومي نسبت به بيگانگان باشد. اين دستورالعملها يا شيوهها، تاكيدي بر مدارا كردن اسلام با غيرمسلمانان چه در «دارالاسلام» و چه در ديار ديگر است.
الهام گرفتن از شيوههاي پيامبر۹ در فراخوان پادشاهان، سران و بزرگان كشورهاي مختلف به پذيرش اسلام پس از هجرت به مدينه، نيز داراي منافع و زمينههايي است كه جملگي در نامههاي معروف پيامبر اكرم۹ به اين رهبران، انعكاس يافته است. در همه اين نامهها اين آيه وجود دارد: (قُلْ يا اَهْلَ الْكتاب تَعالَوْا الي كَلمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ الاِّ اللّهَ وَ لا نُشْركَ به شَيْئاً وَ لا يَتِّخذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً منْ دُون اللّه فَانْ تَوَلِّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا باَنّا مُسْلمُونَ)؛ «بگو اي اهل كتاب، بياييد بر كلمهاي كه ميان ما و شما برابر است، هم داستان شويم كه جز خداوند را نپرستيم و چيزي را شريك او ندانيم و برخي از ما برخي ديگر را به جاي خداوند به خدايي نگيرد، پس اگر روي برگرداندند بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم.» (آلعمران۶۴/).