loading...
کـــــــــــــــــرج 2
نــــــیـما اقایـــی بازدید : 679 شنبه 26 تیر 1389 نظرات (0)

خوارزمشاهیان

در زمان سلطان سنجر يکي از سرداران که قطب الدين محمد نام داشت به حکومت خوارزم گماشته شد و از آن پس لقب "خوارزمشاه" يافت.قطب الدين محمد که مردي لايق بود و اهل دانش را دوست مي داشت تا سال 521 درآن سرزمين فرمانروايي کرد و چون درگذشت پسرش اتسز به جاي او نشست.اتسز پس از چندي خود را مستقل خواند و سلطان سنجر ناچار به خوارزم لشکر کشيد. اتسز از پيش سپاهيان سلطان سلجوقي گريخت و پسرش گرفتار و کشته شد. اما همين که سنجر بازگشت اتسز بار ديگر به خوارزم آمد و درآنجا فرمانروا شد و سرانجام در سال 551 درگذشت.

 

ايل ارسلان

پس از او پسرش ايل ارسلان به سلطنت رسيد و هفده سال پادشاهي کرد. هنگامي که ترکان فراختايي به خوارزم روي آورده بودند درگذشت (567).

تکش

پسر ايل ارسلان که تکش نام داشت چندي بر سر سلطنت با برادر خود به زد و خورد پرداخت و عاقبت به شاهي نشست. تکش آخرين پادشاه سلجوقي را که طغرل سوم نام داشت نزديک شهر ري شکست داد و خاندان سلجوقي را برانداخت. سلجوقي را که طغرل سوم نام داشت نزديک شهر ري شکست داد و خاندان سلجوقي را برانداخت.

سپس تکش در همدان با سپاهيان خليفه عباسي به جنگ پرداخت و ايشان را مغلوب کرد و عراق عرب نيز زير فرمان او درآمد. دراين زمان اسماعيليان همچنان در گوشه و کنار کشور به آشوب و فتنه مي پرداختند. تکش فرزند خود سلطان محمد را به محاصره قلعه ترشيز که در دست ايشان بود فرستاد اما در همين حال درگذشت و پسرش سلطان محمد خوارزمشاه در سال 596 برتخت سلطنت نشست.

 

سلطان محمد

در اين زمان دو دولت نيرومند از شمال و مشرق با کشور خوارزمشاهيان همسايه بودند: يکي خاندان غوريان که در افغانسات سلطنت مي کردند و ديگر سلسله خانيان يا فراختائيان که بخارا و سمرقند را در دست داشتند.

سلطان محمد پس از مدتي زد و خورد غوريان را از خراسان بيرون راند و چون شهاب الدين غوري کشته شد هرات و همه حدود آن به کشور خوارزمشاهي پيوست.

سپس خوارزمشاه عازم جنگ با گورخان پادشاه فراختائيان شد و او را شکست داد و بخارا و سمرقند و اترار را گرفت و آن دولت را برانداخت.

پس از تصرف غزنين چون بر سلطان محمد معلوم شد که خليفه عباسي پنهاني پادشاهان غور را به جنگ با او وامي داشته است خوارزمشاه عازم آن شد که به بغداد برود و خليفه را از ميان بردارد و يکي از فرزندان امام حسين را به خلافت بنشاند. پس با لشکر فراوان به جانب بغداد تاخت اما در همدان بسياري از سپاهيانش از سرما تلف شدند و سلطان محمد به خوارزم برگشت. در اين ميان چون دولت فراختايي که فاصله کشور خوارزمشاه و سرزمين چنگيز خان مغول بود برافتاده بود و دو کشور خوارزمشاهي و مغول همسايه شده بودند ميان ایشان اختلافي روي داد. حاکم شهر اترار همه بازرگاناني را که از نزد چنگيز خان آمده بودند کُشت و مال ايشان را تاراج کرد و سلطان محمد که با همه دليري عقل و تدبيري نداشت و گرفتار غرض هاي درباريان خود بود خطر را در نيافت و در پي جلوگيري از آن برنيامد.

سپاه مغول به سرداري چنگيزخان به کشور خوارزمشاه تاختند و شهرهاي بزرگ و آباد را ويران کردند و مردمان را کشتند و سلطان محمد چنان خود را باخت که هيچ پايداري نتوانست و از پيش سپاه مغول به شتاب گريخت و سرانجام به جزيره آلسکون در درياي خزر پناه برد و آنجا درگذشت (617).

 

تاخت و تاز مغول

بزرگترين بلايي که در سراسر دوران تاريخ ايران بر سر اين کشور و مردم آن آمده هجوم قوم و حشي و خونخوار مغول است.مغول قبيله هايي از نژاد زرد بودند که در جنوب سيبري و شمال چين ميزيستند. تمدني نداشتند، و بيشتر به چادرنشيني و شباني روزگار مي گذرانيدند، و غالباً به شهرهاي آباد چين شمالي مي تاختند و کشتار و غارت مي کردند.

 

فتح ايران

سلطان محمد خوارزمشاه به جلوگيري از سپاه مغول شتافت، اما در همان برخورد اول چنان ترس بر او راه يافت و خود را باخت که رو به گريز نهاد، و خانواده خود را از خوارزم به مازندران فرستاد، و خود به نيشابور رفت و به جاي آنکه سپاه خود را فراهم بياورد و جلوي لشکر خونخوار مغول را بگيرد به خوشگذراني پرداخت.

سپاه چنگيز شهرهاي شمال شرقي ايران آن زمان را يک يک گرفتند و هرچند مردم شهرها دليرانه پايداري کردند نتوانستند از عهده مغول برآيند. شهرهاي آباد و پُرجمعيت بخارا و خجند و سمرقند در سال 627 به دست سپاه مغول افتاد و يکسره ويران شد و نزديک به تمام مردمان آن کُشته شدند.

سپس چنگيز در پي خوارزمشاه به خراسان و شهرهاي ديگر مرکز و مغرب ايران تاختند و هرجا که مي رسيدند شهر را خراب مي کردند و آتش مي زدند و همه مردم را مي کُشتند و گاهي جانوران را هم زنده نمي گذاشتند.

سلطان محمد خوارزمشاه از بيم جان با نزديکان خود پياپي از پيش لشکريان مغول مي گريخت تا آنکه از نيشابور به ري و از آنجا به قزوين رفت و چون دشمن نزديک مي شد به گيلان شتافت و از آنجا به استرآباد رفت و آخر به جزيره کوچک آلسکون در درياي خزر پناه برد آنجا چون شنيد که زنان و فرزندانش به دست مغول افتاده و کُشته شده اند از ترس و اندوه جان سپرد.

سپاه مغول در سراسر کشور ايران خراسان فارس پراکنده شدند و همه جا ويراني و کُشتار کردند. چنگيز خان پس از آنکه ايران را با خاک يکسان کرد و سپاهيانش سراسر روسيه جنوبي را نيز فتح و غارت کردند، چندي در دشت هاي جنوب روسيه ماند و سپس به سرزمين خود بازگشت و در سال 624 جان سپرد. اين کشور گشاي خونريز به آيين قبيله خود پيش از مرگ سرزمين پهناوري را که فتح کرده بود ميان چهار پسرش قسمت کرد و يکي از ايشان را که «اگتاي قا آن» نام داشت به مقام خاني نشانيد.

 

سلطان جلال الدين

يکي از پسران سلطان محمد خوارزمشاه که جلال‌الدين نام داشت و از دلاوران بزرگ تاريخ شمرده مي شود چندين بار با لشکريان مغول زدو خورد کرد و کوشيد آن خونخواران را از ايران بيرون کند. اما کاري از پيش نبرد و مغول او را دنبال کردند تا به کناره رود سند رسيد. آنجا، چون ديد که نمي تواند پايداري کند، با شجاعت عجيبي اسب خود را به رود پهناور و خروشان سند راند. اسب شنا کنان به ساحل ديگر رسيد و چون سپاه مغول نتوانستند از رود بگذرند سلطان جلال الدين چندي در سرزمين هند ماند و سپاهي گرد آورد و چند ولايت را در آنجا فتح کرد. اما پس از مدتي باز به ايران برگشت تا با مغول در آويزد، در اين موقع تنگ، اميران و سرداران محلي به جاي آنکه با او همدست شوند از خودخواهي به زدو خورد با اين شاهزاده دلير پرداختند و ناصر، خليفه بغداد هم، نه تنها با او ياري نکرد بلکه سپاهي براي سرکوبيش فرستاد.

جلال الدين با همه شجاعت از تدبير و سياست بهره نداشت. چندي در شهرهاي ايران، از کرمان و اصفهان و ري تا تبريز و گرجستان، به جنگ با اميران و فرمانفرمايان آن حدود پرداخت، و کم‌کم آوازه مردي ودلاوري او هم جا پيچيد.

آخر «اگتاي قا آن» که جانشين چنگيز شده بود سپاهي براي جنگ با او فرستاد. جلال الدين که هميشه به مي خواري مي پرداخت، شبي مست خفته بود که سپاهيان مغول بر او شبيخون زدند. شاهزاده بدبخت سراسيمه برخاست و از چنگ مغولان گريخت. اما در کوههاي کردستان ناشناسي در اسب و لباس گرانبهاي او طمع کرد و در خواب او را کُشت. کُشته شدن جلال الدين در سال 628 هجري بود.

داستان شجاعت هاي سلطان جلال الدين تا چندين سال بر زبان ها بود و مردم مرگ او را باور نمي کردند و هنوز اميد داشتند که آن پهلوان بيايد و سپاه مغول را از پا درآورد و ايشان را از ستمکاري هاي آن قوم بي رحم رهايي بدهد.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 598
  • کل نظرات : 297
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 224
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 105
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 242
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 296
  • بازدید ماه : 444
  • بازدید سال : 9,760
  • بازدید کلی : 1,035,671
  • کدهای اختصاصی
    « ارسال برای دوستان »
    نام شما :
    ایمیل شما :
    نام دوست شما:
    ایمیل دوست شما:

    Powered by ParsTools
    مطالب پر بازديد اثر آلودگی روی کیفیت زندگی بازدید : 25541
    ارتباط فردوسی و سلطان محمود غزنوی بازدید : 16011
    هواكره چيست؟ بازدید : 13517
    نمونه سوال فیزیک (مدرسه تیزهوشان) اول راهنمایی بازدید : 10819
    تفسیر ایت الکرسی بازدید : 10685
    هنجار و ارزش های اجتماعی بازدید : 10447
    معرفی شغل پزشکی بازدید : 9171
    تیتراسیون اسید-باز بازدید : 8145
    ساختار سلولی چیست بازدید : 8069
    مهمترین مشکلات معلولین جسمی و حرکتی بازدید : 7523
    اصول راه اندازی یک کسب و کار موفق بازدید : 6941
    آشنایی با رشته مکانیک خودرو بازدید : 6901
    اهميت جنگل ها و مراتع بازدید : 6681
    موقعیت جغرافیایی کرج(البرز) بازدید : 6279
    نقش رسانه ها در پیشرفت جامعه بازدید : 6217
    تاریخچه ارگ بم بازدید : 6185
    اثرات نور بر روی گیاهان بازدید : 5875
    انگیزش چیست بازدید : 5429
    پروژه مخابرات پایان نامه دانشجویی بازدید : 5163
    سوالات روش هاي تحقيق در روان شناسي و علوم تربيتي بازدید : 4969
    نقش سرمایه انسانی در توسعه اقتصادی بازدید : 4809
    نمونه سوال مدرسه تیزهوشان علوم اول راهنمایی بازدید : 4769
    نظام اقتصادی بازدید : 4769
    سوالات روش هاي تحقيق در روان شناسي و علوم تربيتي بازدید : 4739
    وكالت بلا عزل بازدید : 4543
    روشهاي نگهداري مواد غذايي بازدید : 4453
    قانون های نیوتون بازدید : 4351
    مقایسه ساعت کار ایران با سایر کشورها بازدید : 4325
    آب و هواي آسيا بازدید : 4277
    نكات ايمني در ساختمان سازي بازدید : 4101
    سخنان آموزنده: